Tuesday, September 24, 2013

یاد ١٤ سال پیش افتادم که امتحان شیمی داشتم و تا صبح درس خوندم و به برفی که از آسمون میبارید  نگاه کردم  و  لذت بردم 

امشب هم کار دارم و خوابم  نمیبره و کلی فکر اومده  به مغزم 

خلاصه بگم نتیجه گیری کلی اینه که زندگی مثل یه  سهمی که تقعر ش رو به پایین هست و من الان تو نیمه سمت راست زندگی قرار دارم  و انگار     نموداره  الان تقارن داره با ١٤ سال پیش, با محاسبات دقیق و پیچیده که الان جای  بحثش  نیست  نتیجه میگیریم که من تا ٧ سال آینده شروع میکنم به بچه بازی در اوردن و بچه شدن و خلاصه میوفتم تو سرازیری  زندگی و یوهو و و و و و  

Friday, September 20, 2013

من دیگه کی هستم !

ماهیی  که برای ٢ ماه پیش من امانت بود دیشب از تو تونگ آب پریده بود بیرون و مرده بود و این در حالیه که امروز صاحبش قرار بود بیاد و ببردش.
 
دچار یاس فلسفی شدم که برای این روزای من خیلی لازمه ! چون همش در گیر تموم کردن پایان نامه هستم و همش به این فکرم که چه کار کنم که مجبور نشم شهریه بدم و از این جور حرفا

ولی  الان یه حس بی وزنی  دارم و به این فکرم که منی که  ممکنه  یه لحظه دیگه از تو تونگم  بپرم بیرون و دیگه تو این دنیا نباشم چرا این قدر شور میزنم و چرا اینقدر پشت سر آدما حرف میزنم و چرا دارم فریب این دوز و کلکهای  دنیا رو میخورم

ایست ! وایسا آرام !  کجا داری میری !