نمیدونم
خدایا اگه قرار من سوال نکنم و شک نکنم و به یقین نرسم، پس فرق من با گوسفند چی؟
اگه قرار شک کنم و سوال کنم، چه جوری تا تو توم هستی به وجودت شک کنم، چه جوری با تو حرف بزنم و بگم که بیا فرض کنیم که تو نیستی این که خودش تناقض ؟
چه جوری تو رو اول از مخاطبم در بیارم، بعد از فکرم در بیارم، بعد از وجودم در بیارم، بعد تازه بشینم به این فکر کنم که تو وجود داری یا نه؟
اصلا چرا باید اینقدر خودمو اذیت کنم که اول انکارت کنم بعد اثباتت؟
آخه بدون انکار که نمیشه اثبات کرد، بدون اثبات هم که نمیشه یقین داشت.
خودت بگو چه کار کنم که فکر کنم نیستی ؟؟؟
کمکم کن ای تویی که قرار انکارت کنم
اگه قرار شک کنم و سوال کنم، چه جوری تا تو توم هستی به وجودت شک کنم، چه جوری با تو حرف بزنم و بگم که بیا فرض کنیم که تو نیستی این که خودش تناقض ؟
چه جوری تو رو اول از مخاطبم در بیارم، بعد از فکرم در بیارم، بعد از وجودم در بیارم، بعد تازه بشینم به این فکر کنم که تو وجود داری یا نه؟
اصلا چرا باید اینقدر خودمو اذیت کنم که اول انکارت کنم بعد اثباتت؟
آخه بدون انکار که نمیشه اثبات کرد، بدون اثبات هم که نمیشه یقین داشت.
خودت بگو چه کار کنم که فکر کنم نیستی ؟؟؟
کمکم کن ای تویی که قرار انکارت کنم
3 comments:
به نظر من تو کمتر ریاضی رو با عرفان قاتی کن. شاید شروع کردی رو پایان نامه کار کردن و این رو فکرت اثر گذاشته. من فهمیدم چی می گی و از اون لحاظ درست می گی! دیدگاهت جالب بود. من رو هم به فکر برد
saaaalam be doste khobam,
are doros hads zadi, vali age rahhalli ber zehnet resid be manam begooo :) :)
bejaye esbat ya nafyash az khodat bepors boodo naboodash che farghi behale ensan darad.
Post a Comment